هستی ساداتهستی سادات، تا این لحظه: 12 سال و 2 ماه و 8 روز سن داره

فندوق کوچولوی مامان وبابا

15 روز دیگه...

دیگه داره کم کم میاد... کمتر از 15 روز دیگه... هورااااااااااااااا خدارو شکر... میاد به جایی که ادم فرصت داره خطا کنه و دچار اشتباه بشه. وتا میتونه رشد کنه و به اونی که بهش ماموریت داده تا به این دنیای مادی بیاد نزدیک تر بشه.
5 ارديبهشت 1391

33 روزگی...

هستی جونم ، عشقم ، عمرم ، نفسم سلااااااااااام مامان جون امروز 33 روزه که مهمون آغوش من شدی.......نمیدونی زندگیمون با تو چه رنگ و بویی گرفته..... دخترناز مامان و بابا،شدی تموم لذت ما.....همش تو فکرتم....دلم میخواد مدام تو رو در آغوش بگیرم و بهت شیر بدم و نگاهت کنم..... خیلی شیرینی.....خیلی گلی......دختر آروم و صبور من..... هر روز به خاطر داشتنت در برابر خدا سجده شکر میکنم.....تو زیباترین نعمت خدا و قشنگ ترین معجزه الهی هستی...... ...
7 فروردين 1391

نوروز 1391...

چقدر خوشحالم که بازم عید اومده چقدر لحظه سال تحویل و دوست دارم. من عاشق دور هفت سین نشستن و قران باز کردن و دعای مقلب القلوب خوندن واز خدا چیزی خواستن و....ووو کلا عاشق بهارم اما امسال یه حس دیگه ای داشت ... من مادر بودم هنوز هم باورم نمیشه... خدا جونم شکرت ...
1 فروردين 1391

3 اسفند...

دخترم 3 اسفند 1390 روز چهارشنبه ساعت 2:10 ظهر با وزن 3600 و قد 50 پا به زندگی ما گذاشت.  خیـــــــــــــــــــــــــــــلی دوست دارم اینم عکس بیمارستانت ...
19 اسفند 1390

2 روز دیگه...

سلااااااااااااااااااام عشق مامان 2 روز دیگه میایی تو بغل مامانی. از فردا شب ساعت 12 هیچی نباید بخورم و چهارشنبه ساعت 10 برم بیمارستان و ساعت 1 به بعد عملها  شروع میشه وبه امید خدا شما به ازن دنیا میایی.     یه عالمه بــــــــــــــــــــــــــــوس
1 اسفند 1390

11 روز دیگه میاییییییییی :))

دخترم دیگه چیزی به اومدنت نمونده 11 روز دیگه میایی تو بغل مامانییییییییییییییی الهی قربونت برم . عزیزم جات خیلی تنگ شده تو شکم مامانی و دیگه برای هردومون سخت شده ایشالا این چند روز هم به خوبی پشت سر میزاریم. دوست دااااااااااااااااااارم
23 بهمن 1390

ماه اخر بارداری...

سلام دخترم خوبی مامانی , دیگه حسابی جات تنگ شده و تو شکم مامانی جا نمیشی یه سره خودتو قلمبه میکنی. خلاصه این روزها همه خمش در حال شمارش معکوس هستیم و همه برای دیدنت لحظه شماری می کنن. ولی می دونم دلم برای ای روزها خیلی تنگ میشه برای لگد زدنهات و سکسکه هات و برای قلمبه شدنت خلاصه دلم برای دوران بارداری تنگ میشه. ولی مطمئنم که دیدن روی ماه تو یکی از شیرین ترین لحظه های زندگی من وبابایی میشه پس واسه اون روز دعا میکنم و از خدا میخوام که شما صحیح و سالم بیایی پیش ما بووووووس
20 بهمن 1390

تاریخ زاییمان...

امروز چهارشنبه 1290/11/19 رفتم دکتر  تا تاریخ زاییمانمو بده. تاریخ زاییمان شد 3 اسفند روز چهارشنبه,وااااااااااااای مامانی اومدنت خیلی نزدیک شده خیـــــــــــــــــــــــــــــلی خوشحالم.:)))
19 بهمن 1390