هستی ساداتهستی سادات، تا این لحظه: 12 سال و 1 ماه و 6 روز سن داره

فندوق کوچولوی مامان وبابا

اولین کلمات انگلیسی هستی جونییی ...

 سلام دختر باهوش و زرنگم قربونت برم که 4 تا کلمه انگلیسی بهت یاد دادم و زودییییی یاد گرفتی و هر وقت میپرسیم ازت نتد نتد میگی میگم سیب چی میشه میگی apple میگم پرتغال چی میشه میگی orange میگم توپ چی میشه میگی ball میگم هاپو چی میشه میگی dog اینقدر بامزه میگی که با هر بار گفتنت من غش میکنم   هنوز هم خوب نشدی که واکسنتو بزنیم   ...
11 شهريور 1392

18 ماهگی + سرما خوردگی

سلام دخترم ببخشید که اینقد دیر به دیر آپ میکنم وبلاگتو چون ماشالااااا دوست داره تمام وقتم مال تو باشه و میام سر لپ تاب زودی مایی میبندی و میگی بسسسسه    امروز باید واکسن 18 ماهگیتو میزدی ولی سرما خوردی و تب داری نمیشه زد گفتن فردا اگه تب نداشتی بریم بزنی   تمام آرزوی من بزرگ شدن تو وشکوفا شدنت در بهترین شرایط است .عزیزم تو برای ما  تمام دنیایی .همیشه خندان وشاد بمان چون ما با دیدن چهره شادت همیشه جوان میمانیم  ١٨ماه است زندگی ام زیباتر شده است واحساسم شیرین تر  ١٨ماه است لبانم خندان تر شده است ودلم شادتر  ١٨ماه تمام است فرشته ای درکنارم است ولحظه به لحظه با همیم .فرشته...
3 شهريور 1392

عکس ...

سلام دلیل اینکه اینقدر دیر به دیر میام نت اینه که هستی خانوم لپ تابِ بنده رو از رو مبل انداختن پایین و بعد از چند روز هاردش سوخت و الان هم لپ تاب عزیزم تو نمایندگیه   هستی جونم عاااااااااااشق فلفل(فلفل سبز)  و وقتی سر سفره فلفل باشه و دیگه هیچ غذایی نمیخوره اینجا هم تو باغ مامان بزرگش داره فلفل میکنه و همونجا هم نوش جان میکنه ...
7 مرداد 1392

...

سلام دختر عزیزم خوب از این روزها یه کم برات بگم , چند وقتی بود که میخواستم تو اتاق خودت بخوابومت و ولی وقتی شب میشد دلم نمیومد و باز پیش خودم میخوابوندمت و که دیگه  چند شب پیش با اینکه برام خیلی سخت بود ولی دیگه کوتاه نیومدم و گذاشتمت تو تخت خودت و ولی خودم طاقت  نیوردم و اومدم پایین تختت خوابیدم و که صبح پا میشی اذیت نشی و شما همیشه تا ساعت 1 ظهر میخوابی ولی اون روز صبح ساعت 7 بیدار شدی و شوکه شده بودی از خوشحالی فقط میگفتی بازیییی بازی و منم از تخت آوردمت پایین و به کم بازی کردی و بعد دوباره خوابیدی خودت و 3 شب پایین تختت خوابیدم و شب 4 رم گفتم تا عادت نکردی به این که هر روز صبح بیدار میشی باید منو ببینی دیگه پایین تختت نخوا...
7 مرداد 1392

دندون پنجم و ششم و هفتم و هشتم ...

سلااااام اول از همه بابت تاخیرم عذر خواهی میکنم و مرسییییی از دوستانی که به یادمون بودن و حالمونو میپرسیدن   خوووووب دختر نااازم یهووو چهارتا دندون با هم در آوردی و اونم دندون آساب و خدارو شکر زیاد اذیت نکردی و اما شیرین کاریهای هستی : a.b .c .d   رو یاد گرفتی و میگی 10. 20. 30 .40  بلدی و همش میخونی از پله ها که میری بالا میشمری 1 . 2 . 3 شعر تاب تاب عباسی رو تا آخرش بلدی و میخونییییی واااای عاااشق این شعر خوندنتم حرف زدنتم خیلییی خوب شده و البته شییریییییییییییین و ولی هنوز جمله نمیگی   بلدی بگی ok i love u  رو هم میگیییی وای یعنی عشق میکنیماااااا دستتم میبری ...
27 تير 1392

دختر من ...

 سلام عزیزم ببخشید که اینقدر طول کشید تا وبلاگتو  آپ کنم آخه خیلییی شیطون و بامزه شدی وهمه وقت مامان و  پُر میکنی ومن وقت نمیکنم برات بنویسم خدارو با هر بار نگاه کردنت شکر میکنم خوشحالم که دختری مثل تو دارم دختری مهربون و زیبا و بازیگوش و هر جا که شما هستی اونجا پُر از شور و عشق هست و همرو سرگرم میکنی با بازیگوشیها و شیرین زبونی هات حرف زدنت خیلییی خوب شده و خیلی بامزه حرف میزنه و هر چی بگیم مثل طوطی تکرار میکنی  خیلییی پارک و دوست داری و هر وقت نزدیک پارک میشیم جییییغ میکشی و دست میزنه و ذوق میکنی و تند تند میگی سُرسُره دخترم دیگه بزرگ شده و میتونه در و باز کنه و بره بیرون یه روز که میخواستیم بریم بی...
30 خرداد 1392

این روزها ...

سلام نازگل من خوبی مامان   میدونم بعضی وقتا عصبانی میشم ولی میخوام بدونی به اندازه تموم دنیا دوست دارم میخوام بدونی نفسم به نفست بنده میخوام بدونی زندگیم با وجود تو معنا داره عاشقتمممممممممممممممممممممممممممممممم جونم برات بگه خیلی ماشاالله عاقل شدی ...خدایی بچه های امروزی خیلی بیشتر از بچگی های ما میفهمنا....دنیا پیشرفت کرده دیگه...عقل بچه ها هم بیشتر شده   کلمات زیادی رو میگی ولی هیچ کلمه ای به اندازه گفتن کلمه مامانی از دهنت منو خوشحال نمیکنه    هستی مامان چند روزیه خیلیییی اخلاقت بد شده همش داری جیییغغغ میکشی فک کنم به خاطر دندونت باشه چون لثت س...
13 خرداد 1392

هستی و بازی ...

دخترک خیلییییی بازیگوش و شیرین شدییییی و من فقط دارم لذت میبرم از داشتن گلی مثل تو و وقتی توی یه جمعی هستیم همه توجهشون به شماست و شما هم با شیرین کاریهات دل همرو میبرییییی و همه عااااااااشقتن   کار هر روز ما اینه که بریم پایین خونه مامان بزرگ ( مامان بابا) و شما تو حیاطشون بازی کنی خیلییییییی دوست داری اینم چند تا عکس اینجا مثلا خجالت کشیدی عاشق اینی که بری تو یخچال     ...
8 خرداد 1392

15 ماهگیت مبااااااااااارک ...

  واییییییییییییی باورم نمیشه خدااااااا .......هستی من 15 ماهش شد!!!!!!! 15 ماهه که من مادر شدم!!!!!!! خیلی حس خوبیه میخوام داد بزنم و بگم خدایااااااااااااااااا شکرتتتتتتتتتتت من و لایق مادر شدن دونستی .... خدایا کمکم کن کمکم کننننننننننننننن که بتونم دخترمو ...عزیزتر از جانم رو خوب تربیت کنم .... خدایا هستی منو هیچ وقت تنها نزار خودت پشت و پناهش باش ....آمین ثانيه ها رحم كنين من مادرم اهسته حركت كنيد بذارين منم بهتون برسم اهسته  حركت كنين مي خوام از بودن كنار كوچولوي دلبندم لذت ببرم ثانيه ها ثانيه ها لعنت بر شما اهسته ...     ...
3 خرداد 1392